سالهاست دولت چین به یکی از ضدبشریترین اعمال ممکن دست میزند؛ برداشتن اجباری اعضای بدن زندانیان. نه زندانیانی که اعدام شده باشند بلکه زندانیانی که هنوز زنده هستند. این مسئلهای است که نهادهای معتبر بینالمللی بارها گزارش کردهاند.
از جمله جمعی از کارشناسان حقوق بشری سازمان ملل متحد تاکید کردهاند که اسناد معتبری وجود دارد که نشان میدهد زندانیانی که متعلق به گروههای اقلیت قومی یا عقیدتی هستند برای برداشتن اجباری اعضای بدن مورد معاینه قرار میگیرند تا روشن شود که برداشت اعضای بدن از بدن از آنها ممکن است یا خیر.
بنا به گزارشهای حقوق بشری، زندانیان متعلق به اویغورها، گروههای مسیحی و نیز یک طریقت عقیدتی به نام «فالون گونگ» – که از طرف دولت چین ممنوع اعلام شده – زندانیانی هستند که مجبور به آزمایشهای پزشکی متعدد میشوند تا در صورت فراهمبودن شرایط پزشکی لازم، مورد عمل جراحی برای برداشت اعضای بدن قرار بگیرند. قلب، شُش و قرنیه چشم، از جمله اعضای بدن هستند که از بدن زندانیان مورد اشاره خارج میشوند.
مقامات رسمی دولت چین این مسئله را از بنیاد انکار میکنند؛ ولی این مسئله چنان آشکار شده است که توسط بسیاری از رسانهها مورد پوشش خبری قرار گرفته است. این مسئله محدود به سالهای اخیر نیست. یک گزارشنویس آمریکایی در روزنامه USA TODAY به این نکته اشاره کرد که در سال ۲۰۰۷ میلادی یکی از عالیترین پزشکان چینی دخیل در این جنایت، اعتراف کرد که ۹۵ درصد از عملیات پیوند اعضا در چین، از بدن زندانیان بوده است.
این جنایت همچنان ادامه دارد؛ چنانکه در همین سال ۱۴۰۱ خورشیدی بود که محققانی در دانشگاه ملی استرالیا (ANU) گزارش دادند که این عملیات نفرتانگیز در بیمارستانهای دولتی و غیرنظامی چینی هم انجام میگیرد و بیش از سه دهه است که ادامه دارد.
بسیاری از پزشکان چینی در این قساوت بزرگ مشارکت دارند
به گفته آنان هدف دولت چین روشن است؛ سودآوری بسیار بالا. آنان اعضای بدن زندانیان را خارج میکنند و به کسانی که به آن نیاز دارند و اغلب خارجی هستند میفروشند. محققان پژوهش مذکور همچنین تاکید میکنند که اساسا اعدام برخی زندانیان محکوم به اعدام با همین شیوه انجام میگیرد؛ به عنوان نمونه با خروج قلب از بدن آنان.
یکی از محققان پژوهشی که در دانشگاه ملی استرالیا بر سر این مسئله انجام گرفته است یک پزشک اسراییلی بوده است. او با اشاره به اینکه بسیاری از پزشکان چینی نیز در این رفتار بسیار ضدبشری مشارکت داشتهاند چنین میگوید: «من به عنوان یک پزشک، یک جراح پیوند اعضا و پسر یک بازمانده هولوکاست، درک این موضوع را ناممکن میدانم که همکاران پزشک من در چین در چنین قساوتی مشارکت داشتهاند.»
تداوم این مسئله و عادیشدن آن بسیار هولانگیز است. وقتی به رسانههای فارسیزبان هم رجوع میشود به عنوان نمونه مشاهده میشود رادیو فردا در سال ۱۳۸۵ گزارش داده بود: «چين بزرگترين صادرکننده اعضای بدن است. پيشتر بسیاری از سازمانهای آمريکايی ناظر بر حقوق بشر اعلام کرده بودند که تجارت اعضای اعدامشدگان در چين رونق دارد و برخی بيمارستانها به محلی برای فروش آنها تبديل شدهاند.»
دولت چین در سایهی بیتفاوتی دیگر دولتهای جهان، به این جنایت همچنان ادامه میدهد. جنایتی که به تعبیر برخی کارشناسان یک نوع نسلکشی است؛ بهویژه وقتی در نظر بگیریم که زندانیان عقیدتی و قومیتی همچون اویغورها یا فرقه فالون گونگ بیشتر در معرض برداشت اجباری اعضای بدن هستند. آیا جهان همچنان بایستی با سکوت به این جنایت بنگرد؟